تا کی آدما(پسراااا) میخوان به چرت و پرت گفتناشون تو خیابون ادامه بدن؟!!!
تا کی آدما(دختراااااا)میخوان به سکوتشون ادامه بدن؟!!!!!!!!!!
۱۲ سال درس خوندن و بزرگ شدن تو مدرسه چرا یه ذره شعور و یه ذره شجاعت بارشون نمیکنه؟!
البته که برای این وضعیت استدلال استقرائی حکم نمیکنه و یه سری استثنا پیدا میشن!
نزدیک پل،تو پیاده رو،یه طرف رو صندلی،یه طرف رو جدول لبه ی باغچه،دو گروه پسر نسشته بود که من باید از بینشون رد میشدم،دو تا پسرم اونور خیابون بودن که یهو دیدم اومدن پشت من...کاری نتونستم بکنم...اینقدر عصبی بودم که احساس میکنم میتونستم هر کدومشونو له کنم با مشت و لگدام!!!
به روی خودم نیوردم و به راهم ادامه دادم...مطمعن بودم که یه فکری تو کلشون هست...یکی از اونایی که رو جدول نشسته بود از تو باغچه چندتا شاخه گل کند!!! بیخیال تر از همیشه به راهم ادامه دادم.
نفهمیدم چیشد!...
به خودم اومدم دیدم یه پسری که از اونای دیگه بزرگتر بود و به نظر آدم عاقلی میومد ، اومد سمتم و بم سلام کرد و باهام هم مسیر شد.چشمکشو دیدم و باهام شروع کرد به حال احوال کردن.باهم از بین اونا رد شدیم.اما اونا بازم به حرفای مفتشون ادامه دادن.
اما اون پسر...
تا پیش پل باهام اومد و بعدش گفت فعلا و رفت.منم یه تشکر خشک و خالی کردم ازش. پسر باشعوری بود اما زیاد با این کارش حال نکردم! از یه طرفم نمیدونم اگه اینکارو نمیکرد اونا قرار بود چیکار کنن!!!
به این میگن فقر فرهنگی...